گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ترجمه کتاب نفیس (القطره)
جلد دوم
بخش ششم: مناقب حضرت امام زین العابدین علیه السلام




اشاره
قطره اي از دریاي مناقب نور چشمان پیامبر ثقلین،
زینت عبادت کنندگان، حضرت علیّ بن الحسین
علیه صلوات المصلّین
--------------------------------------------------
ص: 528
ص: 529
می نویسد: نقل شده: « مناقب » 1 ) قاضی نعمان در کتاب / 973
روزي حسن بن الحسن بن علی در برابر امام سجّاد علیه السلام ایستاد به طوري که آن حضرت می شنید و در حضور عدّه اي
از مردم شروع به ناسزا گفتن به آن حضرت نمود.
امام سجّاد علیه السلام چیزي به او نگفت، حتّی یک حرف هم در پاسخ او نفرمود. عدّه اي از یاران حضرتش که حضور
داشتند، از این امر ناراحت شده و غمگین گشتند.
وقتی حسن رفت، امام سجّاد علیه السلام به آنان فرمود:
شنیدید این شخص چه گفت؟
گفتند: آري، شنیدیم و از این جریان ناراحت شدیم، ما دوست داشتیم شما پاسخ او را بدهید و ما نیز حرفهایی به او بگوئیم.
امام سجّاد علیه السلام این آیه شریفه را تلاوت فرمود:
؛ (1) « وَالْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَالْعافینَ عَنِ الناسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ »
.« و فروبرندگان خشم و درگذرندگان از مردم، و خداوند نیکوکاران رادوست دارد »
. -1 سوره آل عمران ، آیه 134
ص: 530
آنگاه فرمود: دوست دارم با هم به خانه اش برویم تا پاسخ مرا نیز بشنوید چرا که سزاوار نبود در همان مجلس پاسخ او را
بدهم.
یاران حضرتش برخاسته و به طرف خانه او به راه افتادند، آنان خیال می کردند که آن حضرت از او انتقام می گیرد، وقتی به
خانه او رسیدند در زدند و خود حسن بیرون آمد، وقتی امام سجّاد علیه السلام را با اطرافیانش دید یقین کرد که آن حضرت
براي انتقام گرفتن آمده است. به همین جهت،شروع به حرف زدن کرد.
امام سجّادعلیه السلام فرمود:
آرام باش برادرم! آنچه در آنجا گفتی ما شنیدیم اینک ما می گوییم و تو گوش کن:
إن کان الّذي قلت لی کما قلت فإنّی أسأل اللَّه أن یغفره لی، وإن لم یکن ذلک کما قلت، فأنا أسأل اللَّه أن یغفره لک.
اگر آنچه را که تو در مورد من گفتی، همان گونه باشد، من از خداوند می خواهم که مرا بیامرزد و اگر چنین نباشد، من از
خدا می خواهم که تو رابیامرزد.
حسن، از این سخن امام سجّاد علیه السلام شرمنده شد و برخاست و سر مبارك و میان دو چشمان امام علیه السلام را بوسید و
( گفت: بلکه، سوگند به خدا! آنچه درمورد شما گفتم، چنان نیست. آنگاه پوزش طلبید، و عذر خواست. ( 1
------------------------------------
2 - باز در همان کتاب آمده است : گفته شده : / 974
یکی از غلامان امام سجّاد علیه السلام در باغ آن حضرت کار می کرد، روزي امام علیه السلام براي سرکشی به باغ آمد، دید
آن غلام (در انجام کار خویش کوتاهی نموده و موجب) خراب کاري شده است، حضرت ناراحت شده
54 ح 1 آورده است. / 257 ح 1157 . نظیر این روایت را علّامه مجلسی رحمه الله در بحار الأنوار : 46 / -1 شرح الأخبار : 3
ص: 531
و براي تنبیه او با تازیانه اي که در دست داشت یک تازیانه به او زد و از باغ خارج شد .
امام سجّاد علیه السلام پس از آن، کسی را نزد غلام فرستاد تا خدمت حضرتش حاضر شود ، وقتی غلام تازیانه را در برابر
حضرتش دید خیال کرد که حضرتش می خواهد او را مجازات کند .
امام علیه السلام رو به او کرد و فرمود :
یا هذا ؛ حملنی الغضب علی أن ضربتک فخذ السوط واقتصّ منّی.
فلانی ؛ خشم و ناراحتی مرا وادار نمود و تو را زدم اینک تازیانه را بگیر و از من قصاص کن!
غلام گفت: مولاي من ؛ سوگند به خدا ؛ من خیال کردم که می خواهی مرا مجازات کنی و به راستی که من مستحقّ کیفر و
مجازاتم، چگونه از تو قصاص کنم ؟ امام علیه السلام فرمود :
واي بر تو ؛ از من قصاص کن !
غلام گفت: مولاي من! پناه بر خدا می برم، من از شما گذشتم ، شما راحت و آسوده باشید.
امام سجّادعلیه السلام چندین بار این مطلب را تکرار فرمود و غلام آن حضرت را حلال می نمود . وقتی امام علیه السلام دید
که غلام قصاص نمی کند ، فرمود:
( الضیعه صدقه علیک ؛ باغ به عنوان صدقه مالِ تو باشد . ( 1
امام سجّاد علیه السلام پس از پایان زمستان، لباس هاي زمستانی خود را و پس از پایان تابستان ، لباس هاي تابستانی خود را
( صدقه می داد. ( 2
------------------------------------
این « المناقب » نیز نقل کرده ولی ابن شهرآشوب در کتاب « جلد اوّل : ص 503 » -1 متأسّفانه مؤلّف رحمه الله این روایت را در
گفته شده) آورده که حاکی از ضعف آن است ؛ علاوه بر این ، سندي براي آن ذکر نکرده و متن ) « قیل » روایت را به عنوان
روایت نیز مخدوش است .
154/ 90 ضمن ح 77 . نظیر این روایت در المناقب : 4 / 263 ح 1167 (با اندکی تفاوت) ، بحار الأنوار : 46 / -2 شرح الأخبار : 3
نقل شده است.
ص: 532
آمده است: زهري گوید: « الثاقب فی المناقب » 3 - در کتاب / 975
برادري داشتم که برادري ما به خاطر خدا بود ، من خیلی او را دوست داشتم، او در هنگام جهاد با رومیان به شهادت رسید،
من به این مقام او غبطه می خوردم و خوشحال بودم و آرزو می کردم که من نیز به همراه او بودم و به شهادت می رسیدم .
با این آرزو شبی خوابیدم، او را در خواب دیدم، به وي گفتم: خدا با تو چگونه رفتار کرد؟
گفت: خداوند به جهت جهاد من و محبّتی که به حضرت محمّدصلی الله علیه وآله وسلم و خاندان او داشتم مرا آمرزید و به
شفاعت علیّ بن الحسین صلوات اللَّه علیهما ملک مرا در بهشت ، از هر جهت به مسافت مسیر صد هزار سال گسترش داد.
گفتم: من هم دوست داشتم که همانند تو به شهادت می رسیدم .
گفت: مقام تو از من به مسافت هزار هزار سال برتر و بالاتر است .
گفتم: چگونه ؟
گفت: مگر تو امام سجّادعلیه السلام را هر جمعه یک مرتبه ملاقات نکرده و بر او سلام نمی کنی؟ و وقتی چهره مبارکش را
می بینی بر محمّد و آل محمّدعلیهم السلام درود نمی فرستی؟ آنگاه در این زمان شوم - زمان بنی اُمیّه - از آن حضرت
حدیث نقل می نمایی و خود را در معرض مشکلات قرار می دهی؛ ولی خداوند مهربان تو را حفظ می کند؟! (و بدین سبب
مقامی بس ارجمند در پیشگاه الهی داري) .
زهري گوید: من از خواب بیدار شدم، با خودم گفتم: شاید این خواب آشفته بود و راست نیست .
باز خوابیدم، دوباره او را دیدم، گفت: آیا در گفته من تردید نمودي؟ تردید به خود راه مده که شکّ و تردید کفر است، و
آنچه که گفتم به کسی
ص: 533
مگو ، چرا که به زودي امام سجّادعلیه السلام تو را از خوابت آگاه خواهد کرد ، همان گونه که رسول خداصلی الله علیه وآله
وسلم ابابکر را در راه شام از خوابش آگاه نمود .
از خواب برخاستم و نمازم را خواندم ، ناگاه فرستاده امام سجّادعلیه السلام آمد، خدمت امام سجّادعلیه السلام شرفیاب شدم ،
وقتی مرا دید فرمود :
( اي زهري! دیشب در خواب چنین و چنان دیدي، دو مورد خوابی که دیدي هر دو صحیح و راست بودند . ( 1
------------------------------------
می نویسد: زهري گوید : « إستخارات » 4 - عالم جلیل القدر، سیّد بن طاووس قدس سره در کتاب / 976
با امام سجّادعلیه السلام نزد عبدالملک مروان رفتم، وقتی عبدالملک اثر سجده را در پیشانی امام سجّادعلیه السلام دید در
شگفت شده و آن را بزرگ شمرد، و گفت:
اي ابا محمّد! به راستی که در عبادت کوشش می کنی؟ حقیقتاً عنایت خداوند شامل حال توست، تو پاره تن پیامبر خداصلی
الله علیه وآله وسلم هستی، نسبت به آن حضرت نزدیک و در میان خاندان و معاصرانت داراي فضل بزرگی هستی. به راستی
که علم، فضل، دین و پرهیزکاري که به تو عنایت شده به احدي همانند تو و پیش از تو جز نیاکان پاکت عطا نشده است .
عبدالملک شروع به ستایش آن حضرت نمود و او را ثنا گفت .
زهري گوید : امام سجّادعلیه السلام فرمود :
آنچه گفتی از فضل خداي سبحان و تأیید و توفیق اوست.
اي امیرالمؤمنین (!!) چگونه می توان شکر نعمت هاي او را ادا نمود؟ پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم آنقدر در نماز می
ایستاد تا آن که قدمهایش ورم کرد، چنان در روزه داري تشنه می گشت که آب دهان مبارکش خشک می شد.
گفتند: اي رسول خدا! مگر خداوند متعال وعده آمرزش به تو نداده و
. -1 الثاقب فی المناقب : 362 ح 4
ص: 534
( گناهان گذشته و آینده تو را نیامرزیده است؟! ( 1
پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: آیا بنده شکر گزار نباشم؟!
J (آنگاه امام سجّادعلیه السلام فرمود
الحمدللَّه علی ما أبلی وأولی، وله الحمد فی الآخره والاُولی، واللَّه لو تقطّعت أعضائی ، وسالت مُقلتاي علی صدري ، لن أقوم
للَّه جلّ جلاله بشکر عشر العشیر من نعمه واحده من جمیع نعمه الّتی لایحصیها العادّون ، ولایبلغ حدّ نعمه منها جمیع حمد
الحامدین .
سپاس خداي را بر لطف و نعمتش، و او سزاوار سپاس و ستایش است در سرانجام و ابتداء، سوگند به خدا! اگر اعضاي بدنم
قطعه قطعه شود و چشمانم (از کثرت عبادت) بر روي سینه ام بیفتد، هنوز سپاس یک دهم از یک نعمتش را - در میان این
همه نعمتهایی که شاکران از شمارش آن ناتوانند - بجاي نیاورده ام ، و سپاس تمام سپاسگزاران حتّی براي یکی از آن نعمت
ها نارسا است .
نه، سوگند به خدا! سعی و کوشش در شکر گزاري را رها نخواهم کرد تا خداوند مرا در این حال بنگرد و شب و روز و در
پنهانی و آشکار چیزي مرا از شکر و سپاس و یادآوري نعمتهاي باري تعالی مشغول نخواهد کرد.
اگر خانواده ام حقّی بر من نداشت و اگر مردم - از خاصّه و عامه - حقوقی بر من نداشتند که ناگزیر باید آن حقوق را در حدّ
توان رعایت نمود، همواره چشمانم را به سوي آسمان می دوختم و دلم را در گرو خداي مهربان می گذاشتم و دست از این
کار برنمی داشتم تا این که جانم را تسلیم خداي رؤوف می نمودم که او از بهترین داوران است.
در این هنگام اشک از دیدگان مبارك حضرتش جاري شد، عبدالملک نیز گریه کرد و گفت: چقدر فاصله است میان بنده
اي که در جست و جوي آخرت است و بر آن می کوشد و میان بنده اي که از هر راهی که باشد
تا » ؛ « لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَما تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِ راطاً مُسْتَقیماً » -1 اشاره است به آیه شریفه
خداوند گناهان گذشته و آینده (اي که به تو نسبت می دادند) ببخشد و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت
. « سوره فتح ، آیه 2 » . « فرماید
ص: 535
خواهان دنیاست، که او دیگر در آخرت نصیبی ندارد.
آنگاه عبدالملک از نیازهاي امام سجّادعلیه السلام پرسید و علّت آمدنش را جویا شد و شفاعت آن حضرت را درباره کسانی
( که واسطه شده بود پذیرفت و از اموالش به حضرت صله داد. ( 1
------------------------------------
5 - ابو علی فرزند شیخ طوسی قدس سره در امالی خود می نویسد: / 977
در روایتی آمده است: به امام سجّاد صلوات اللَّه علیه گفته شد : چگونه صبح کردید اي فرزند رسول خدا ؟
امام سجّادعلیه السلام فرمود:
أصبحت مطلوباً بثمان : اللَّه تعالی یطلبنی بالفرائض ، والنبیّ صلی الله علیه وآله وسلم بالسنّه ، والعیال بالقوت ، والنفس بالشهوه
، والشیطان بالمعصیه ، والحافظان بحفظ العمل واللسان ، وملک الموت بالروح ، والقبر بالجسد ، فأنا بین هذه الخصال مطلوب .
(2)
در حالی صبح کردم که از هشت طرف مرا می خواهند:
1 - خداوند انجام واجبات را از من می خواهد.
2 - پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم انجام سننی و مستحبّات را.
3 - خانواده ؛ تهیّه زاد و توشه . 4 - نفس، براي شهوت رانی.
5 - شیطان براي معصیت و گناه. 6 - دو فرشته موکّل براي حفظ عمل و زبان.
7 - ملک الموت روح مرا می خواهد. 8 - و قبر هم جسد مرا می خواهد؛
و من در گرو این خواسته ها و طلبکارها هستم .
------------------------------------
6 - ابوحمزه ثمالی گوید: مولایم امام سجّادعلیه السلام می فرمود: / 978
روزي از خانه بیرون آمده و بر این دیوار تکیه دادم، ناگاه مردي که دو لباس سفید بر تن داشت پیدا شد، او بر من نگاه کرد و
گفت:
. 56 ح 10 / 170 ، بحار الأنوار : 46 - -1 فتح الأبواب : 171
. 69 ح 42 / -2 امالی طوسی : 641 ح 16 مجلس 32 ، بحار الأنوار : 46
ص: 536
اي علی بن الحسین! چه شده که تو را اندوهگین و محزون می بینم؟ آیا اندوه تو براي دنیاست که همانا آن روزي آماده اي
است که نیکوکار و بدکار از آن بهره مند هستند .
گفتم: اندوه من به خاطر دنیا نیست، زیرا دنیا همان گونه است که تو می گویی.
گفت: پس براي آخرت محزون هستی؟! آن نیز وعده اي است درست که سلطانی قاهر به آن حکم می فرماید.
گفتم: اندوه من براي آخرت نیز نیست، زیرا که آن نیز همان گونه است که تو می گویی.
گفت: اي علی بن الحسین! پس حزن و اندوهت براي چیست؟
گفتم: از فتنه و آشوب ابن زبیر (براي مردم) می ترسم .
او لبخندي زد و گفت : اي علیّ بن الحسین ! آیا کسی را دیده اي که از خدا بترسد و خدا او را نجات نبخشد ؟
گفتم: نه .
گفت: اي علی بن الحسین! آیا تا حال کسی را دیده اي که بر خدا توکّل کند و خدا کفایتش نکند؟
( گفتم نه . در این هنگام نگاه کردم و کسی را ندیدم. ( 1
------------------------------------
7 - از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود : / 979
پدرم امام سجّادعلیه السلام می فرمود: روزي سخت بیمار شدم، پدرم امام حسین علیه السلام فرمود : چه میل داري؟ عرض
کردم:
أشتهی أن أکون ممّن لا أقترح علی ربّی سوي ما یدبّره لی .
دوست دارم چنان باشم که پیشنهادي بر خداوند نداشته باشم ، جز آنچه خدا براي من تدبیر فرماید .
پدر بزرگوارم فرمود: آفرین بر تو! همانند حضرت ابراهیم خلیل - صلوات اللَّه علیه - شده اي، وقتی جبرئیل به او گفت: آیا
نیازي داري؟
148 ح 43 / 145 ح 1 و 71 / 269 ح 13 ، بحار الأنوار : 46 / 63 ح 2 (با اندکی تفاوت) . این روایت در الخرائج : 1 / -1 الکافی : 2
، التوحید : 373 ح 17 و الإرشاد : 258 نیز نقل گردیده است .
ص: 537
( گفت: در برابر خداوند متعال اظهار نظري ندارم، بلکه او براي من کافی است، و خوب وکیل و نگهبانی است. ( 1
------------------------------------
می نویسد: از پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم روایت شده که حضرتش فرمود: « ربیع الأبرار » 8 - زمخشري در کتاب / 980
للَّه من عباده خیرتان: فخیرته من العرب قریش، ومن العجم فارس.
خداوند از میان بندگانش دو تیره را انتخاب فرمود: از عرب ، تیره قریش را و از عجم ، تیره فارس را .
و امام سجّادعلیه السلام می فرمود :
أنا ابن الخیرتین؛ من فرزند دو تیره برگزیده خدا هستم.
زیرا که جدّ بزرگوارش رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم بود، مادرش دختر یزدگرد پادشاه بود.
ابوالأسود دئلی در این زمینه گوید:
وإنّ غلاماً بین کسري وهاشم
لأکرم من نیطت علیه التمائم
به راستی کودکی که از میان خاندان کسري و بنی هاشم می باشد بزرگوارتر از آن است که بر گردن او تعویذهایی آویزان
( شود. ( 2
------------------------------------
می نویسد: جابر جعفی گوید: « علل الشرائع » 9 - شیخ صدوق قدس سره در / 981
پیشواي پنجم ، امام باقرعلیه السلام می فرمود:
إنّ أبی علیّ بن الحسین علیهما السلام ما ذکر للَّه عزّوجلّ نعمه علیه إلّا سجد ، ولا قرأ آیه من کتاب اللَّه عزّوجلّ فیها سجود إلّا
سجد ، ولا دفع اللَّه عزّوجلّ عنه سوءاً یخشاه، أو کید کاید إلّا سجد ، ولا فرغ من صلاه مفروضه إلّا سجد ، ولا وفّق لإصلاح بین
اثنین إلّا سجد ، وکان أثر السجود فی جمیع مواضع سجوده ، فسمّی السجّاد لذلک.
. 67 ح 34 / -1 دعوات راوندي : 168 ح 468 ، بحار الأنوار : 46
. 4 ضمن ح 4 / -2 بحار الأنوار : 46
ص: 538
پدرم امام سجّادعلیه السلام هر گاه به یاد نعمتی از نعمت هاي خدا می افتاد سر به سجده می گذاشت، و هر آیه اي را که
داراي سجده بود قرائت می فرمود، سجده می نمود.
او از هر امر ناراحت کننده اي ، یا از حیله حیله گري که می ترسید و خداوند او را از شرّ آن آسوده می نمود ، به شکرانه این
نعمت ، پیشانی بر زمین می سایید و سجده می کرد.
پس از هر نماز واجب سجده می نمود، وقتی میان دو نفر اصلاح می نمود سجده می کرد. به همین جهت، آثار سجده در همه
( اعضاي سجده آن حضرت نمایان بود . از این رو حضرتش را سجّاد؛ (زیاد سجده کننده) نامیدند. ( 1
------------------------------------
می نویسد: جابر گوید: امام باقرعلیه السلام می فرمود: « خرائج » 10 - قطب راوندي قدس سره در کتاب ارزشمند / 982
هنگامی که دختر یزد جرد بن شهریار، آخرین پادشاه سلسله ساسانی را اسیر کرده و وارد شهر مدینه کردند، دختران مدینه به
پشت بامها رفته و به تماشاي او پرداختند، وقتی او را وارد مجلس عمر نمودند، از نور و پرتو جمالش مجلس روشن گشت،
وقتی چشمش به عمر افتاد ، گفت : پیروز باد هرمز .
عمر این سخن را شنید ، خشمگین شده و گفت: این کافر مرا دشمنام می دهد، و تصمیم گرفت او را مجازات نماید.
امیر مؤمنان علی علیه السلام که شاهد این منظره بود رو به عمر کرد و فرمود: چیزي را که نمی دانی انکار نکن!
عمر دستور داد که تا او را در معرض فروش قرار داده و به همه اعلان نمایند.
امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: لایجوز بیع بنات الملوك وإن کنّ کافرات
. 6 ح 10 / 232 ح 1 ، بحار الأنوار : 46 / -1 علل الشرائع : 1
ص: 539
ولکن أعرض علیها أن تختار رجلاً من المسلمین حتّی تتزوّج منه، وتحسب صداقها علیه من عطائه من بیت المال یقوم مقام
الثمن .
دختران پادشاهان را نباید فروخت، گر چه کافر باشند. او را مخیّر کن تا یکی از مسلمانان را برگزیند و با او ازدواج نماید. و
مهریّه او را از سهم آن مرد، از بیت المال حساب کن که به جاي قیمتش باشد.
عمر گفت: چنین می کنم، آنگاه به آن بانو گفت: یکی از مسلمانان را به عنوان شوهر انتخاب کن.
آن بانوي بزرگوار دوري زد و دست بر شانه امام حسین علیه السلام گذاشت .
امیر مؤمنان علی علیه السلام به او فرمود : چه نام داري اي کنیزك ؟
گفت : جهان شاه .
فرمود : بلکه نام تو شهربانو است .
گفت : خواهرم شهربانوست .
امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود : راست گفتی .
آنگاه امیر مؤمنان علی علیه السلام رو به امام حسین علیه السلام کرد و فرمود :
احتفظ بها وأحسن إلیها ، فستلد لک خیر أهل الأرض فی زمانه بعدك ، وهی اُمّ الأوصیاء الذریّه الطیّبه ؛
این دختر را نیکو نگهداري کن که به زودي فرزندي براي تو می آورد که او پس از تو ، بهترین فرد روي زمین است، این
دختر مادر اوصیا، از ذراري پاك است.
پس علیّ بن الحسین زین العابدین علیه السلام از این بانوي بزرگوار متولّد شد.
در روایتی آمده است :
آن بانوي بزرگوار در هنگام زایمان از دنیا رفت، و این که او در آن محفل، امام حسین علیه السلام را برگزید جهتش این بود
که آن بانو ، حضرت فاطمه علیها السلام را در عالم خواب دید و پیش از آن که اسیر لشکریان گردد ، مسلمان شد .
او قصّه شگفتی دارد که بدین شرح است: آن بانوي بزرگوار گوید:
پیش از آمدن سپاهیان اسلام در خواب دیدم که حضرت محمّد رسول
ص: 540
خداصلی الله علیه وآله وسلم با امام حسین علیه السلام به خانه ما تشریف فرما شدند، حضرت در مکانی جلوس فرمود و مرا
براي امام حسین علیه السلام خواستگاري نمود . پدرم پذیرفت و عقد بسته شد.
وقتی از خواب بیدار شدم ، محبّت او در دلم جاي گرفت و به جز او به چیز دیگري نمی اندیشیدم .
شب دوّم حضرت فاطمه زهراعلیها السلام را در خواب دیدم، آن حضرت نزد من آمد و اسلام را بر من عرضه فرمود ، من
پذیرفته و مسلمان شدم.
آنگاه بانوي بانوان جهانیان حضرت زهراعلیها السلام فرمود:
إنّ الغلبه تکون للمسلمین وأنّک تصلین عن قریب إلی ابنی الحسین علیه السلام سالمه لا یصیبک بسوء أحد .
به زودي مسلمانان بر شما پیروز خواهند شد و تو صحیح و سالم پیش فرزندم حسین علیه السلام خواهی رفت و هیچ خطري
متوجّه تو نخواهد شد.
آن بانوي بزرگوار گوید: بدین وسیله، من هم اکنون وارد مدینه شدم و تا حال هیچ ناراحتی متوجّه من نشده و دست مرا
( انسانی لمس نکرده است. ( 1
------------------------------------
می نویسد: « کفایه الأثر » 11 - شیخ بزرگوار ، علیّ بن محمّد بن علی الخزّاز قمّی در کتاب گران سنگ / 983
عبیداللَّه بین عبداللَّه بن عتبه گوید :
من در محضر سیّدالشهداء امام حسین علیه السلام حضور داشتم که ناگاه علیّ بن الحسین علیه السلام وارد شد، امام حسین
علیه السلام او را پیش خود خواند و محکم در آغوش گرفته و میان دو چشمانش را بوسید. آنگاه فرمود:
بأبی أنت ! ما أطیب ریحک وأحسن خلقک ؛
پدرم فداي تو باد! چقدر خوشبو هستی و چه خلق نیکویی داري.
از این سخن ، از دلم چیزي خطور کرد، عرض کردم: پدر و مادرم به
. 10 ح 21 / 750 ح 67 ، بحار الأنوار : 46 / -1 الخرائج : 2
ص: 541
فدایت اي فرزند رسول خدا! اگر - خداي نخواسته ، پناه بر او - روزي شما نبودید از چه کسی پیروي کنیم؟ فرمود :
از این پسرم علی، او امام و پدر امامان است.
عرض کردم: مولاي من! او هنوز سنّ کمی دارد!
فرمود: آري، فرزندش محمّد در سنّ نه سالگی به امامت می رسد ، سپس مدّتی سکوت می نماید .
( امام علیه السلام فرمود : آنگاه به راستی علم و دانش را می شکافد . ( 1
------------------------------------
می نویسد: محمّد بن اسماعیل، یکی از نوادگان امام موسی بن « کمال الدین » 12 - شیخ صدوق رحمه الله در / 984
جعفرعلیهما السلام گوید:
پدرم از پدر بزرگوارش امام کاظم علیه السلام ، از پدر گرامش امام صادق علیه السلام ، از پدر عالی مقامش امام باقرعلیه
السلام نقل می کند که حضرتش فرمود:
إنّ حبابه الوالبیّه دعا لها علیّ بن الحسین علیهما السلام فردّ اللَّه علیها شبابها، وأشار إلیها بإصبعه فحاضت لوقتها ، ولها یومئذ مائه
سنه وثلاث عشره سنه .
حبابه والبیّه پیر زنی مؤمن بود که پدر بزرگوارم امام سجّادعلیه السلام بر او دعا فرموده و جوان گشت، حضرت با انگشت
مبارکش به سوي او اشاره کرد و در همان وقت حایض گشت ، و این در حالی بود که آن روز ، او صد و سیزده سال داشت.
(2)
نویسنده رحمه الله گوید: به زودي حدیثی نقل خواهد شد که در آن آمده : امام باقرعلیه السلام به حبابه والبیّه دعا فرمود و
( جوانی او بازگشت . ( 3
البتّه ممکن است تنافی این دو حدیث را به دو طریق از میان برد :
. 19 ح 8 / 234 ، بحار الأنوار : 46 - -1 کفایه الأثر : 235
135 (با اندکی / 27 ح 13 . این روایت را ابن شهراشوب در المناقب : 4 / 537 ح 2 ، بحار الأنوار : 46 / -2 کمال الدین : 2
تفاوت) نقل کرده است .
-3 رجوع شود به : ص 563 ح 1002 از همین مجلّد .
ص: 542
: بخشی از پیري او را امام سجّادعلیه السلام از بین برد و بخش دیگرش را امام باقرعلیه السلام .
2 - یا این که پس از مدّتی باز پیري سراغ او آمد و با دعاي امام باقرعلیه السلام براي مرتبه دوّم جوان گشت .
------------------------------------
می نویسد: زهري گوید: سعید بن مسیّب گوید: « مناقب » 13 - در کتاب / 985
در مراسم حجّ چنین متعارف بود که تا امام سجّادعلیه السلام از مکّه خارج نمی شد مردم خارج نمی شدند ، سالی من در
خدمت حضرتش بودم ، امام علیه السلام از مکّه خارج شد و من نیز به همراه آن حضرت خارج شدم.
حضرت در یکی از منازل فرود آمد، دو رکعت نماز خواند و در سجده به تسبیح پروردگار مشغول شد . هیچ درخت و
کلوخی در اطراف نماند مگر آنکه با آن حضرت تسبیح گفتند .
من از تماشاي این صحنه وحشت کردم ، حضرت سر از سجده برداشت و فرمود :
اي سعید! آیا ترسیدي؟
عرض کردم: آري، اي فرزند رسول خدا!
( فرمود: هذا التسبیح الأعظم ؛ این تسبیح بزرگی است. ( 1
------------------------------------
خویش می نویسد: « امالی » 14 - شیخ طائفه، عالم بزرگوار شیخ طوسی قدس سره در / 986
سالی امام سجّاد علیه السلام براي انجام مراسم حجّ به سوي مکّه به راه افتاد، وقتی به بیابانی میان مکّه و مدینه رسید به راهزنی
برخورد، راهزن به امام علیه السلام گفت: پایین بیا !
حضرت فرمود:
چه می خواهی؟
. 37 ح 33 / 136 ، بحار الأنوار : 46 / -1 المناقب : 4
ص: 543
گفت: می خواهم تو را بکشم و هر چه داري به سرقت ببرم.
حضرت فرمود: من هر چه دارم با تو تقسیم می نمایم و آن را براي تو حلال می کنم.
دزد گفت: نه ، و قبول نکرد.
حضرت فرمود: از دارایی من ، آن قدر به من بده تا به منزلم برسم.
دزد امتناع ورزید و نپذیرفت .
حضرت فرمود: خداي تو کجاست ؟
گفت: خواب است. ناگاه دید دو شیر درنده آمدند و یکی از سرش و دیگري از پایش گرفت . حضرت فرمود:
زعمت أنّ ربّک عنک نائم ؛
( خیال می کردي که پروردگارت از تو غافل شده و خواب است؟! ( 1
نویسنده رحمه الله گوید : این اخلاق سرشار از عواطف انسانی را یکی از فرزندان آن امام همام ، آیه اللَّه سیّد مرتضی
کشمیري قدس سره الگو قرار داده، وي در یکی از شب هاي چهارشنبه که به مسجد سهله مشرّف می شد در راه به دزدي
برخورد می کند، دزد می خواست لباسهاي او را با زور به سرقت ببرد.
او می گوید: اجازه بده، این لباسها را به تو هدیه بدهم تا از طریق حلال - نه حرام - در اختیار تو باشد . او هم می پذیرد.
------------------------------------
آمده است: روایت شده : « إرشاد » و « اعلام الوري » 15 - در کتاب / 987
روزي امام سجّاد علیه السلام غلامش را دو بار صدا زد و او پاسخ نداد، وقتی در مرتبه سوّم جواب داد ، حضرت فرمود:
فرزندم! صداي مرا نشنیدي؟
گفت: چرا.
فرمود: پس چرا پاسخ ندادي؟
. 41 ح 36 / 140 ، بحار الأنوار : 46 / -1 امالی طوسی : 673 ح 28 مجلس 36 ، المناقب : 4
ص: 544
گفت: چون در ایمن بودم و از تو نمی ترسیدم.
حضرت فرمود: الحمدللَّه الّذي جعل مملوکی یأمننی ؛
( سپاس خدایی را که غلامم را از من در ایمن قرار داده و از من بیمناك نیست. ( 1
------------------------------------
می نویسد: احمد بن عیسی از عمویش نقل می کند که « عیون اخبار الرضا علیه السلام » 16 - شیخ صدوق رحمه الله در / 988
امام صادق علیه السلام می فرمود:
امام سجّادعلیه السلام همیشه با کسانی مسافرت می کرد که آن حضرت را نمی شناختند و با آنان شرط می کرد که در موارد
نیاز آنان، در خدمتشان باشد.
روزي امام سجّاد علیه السلام با گروهی مسافرت کرد، شخصی آن حضرت را دید و شناخت، رو به آن گروه کرد و گفت:
می دانید این شخص کیست؟
گفتند: نه .
گفت: این علیّ بن الحسین ، امام سجّادعلیه السلام است.
آنان دست و پاي حضرتش را بوسیدند و گفتند: اي فرزند رسول خدا! می خواستی ما را در آتش جهنّم بسوزانی، اگر خطایی
از ما سر می زد و حرفی می زدیم، در این صورت همیشه هلاك می شدیم، چه چیزي باعث شد که این گونه رفتار کنی؟
حضرت فرمود : إنّی کنت قد سافرت مرّه مع قوم یعرفوننی فأعطونی برسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم ما لا استحقّ به ، فإنّی
أخاف أن تعطونی مثل ذلک فصار کتمان أمري أحبّ إلیّ .
من یک مرتبه با گروهی که مرا می شناختند مسافرت کردم ، آنان به خاطر جدّم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آنقدر به
من لطف نمودند که من سزاوار آن نبودم، من ترسیدم که شما نیز چنین رفتار کنید . به همین جهت ، ناشناس بودن براي من
( بهتر بود. ( 2
------------------------------------
نیز « 260 ح 1163 / شرح الأخبار : 3 » 56 ح 6 . نظیر این روایت در / -1 إعلام الوري : 491 ، الإرشاد : 258 ، بحار الأنوار : 46
نقل گردیده است.
. 69 ح 41 / 143 ح 13 ، بحار الأنوار : 46 / -2 عیون الأخبار : 2
ص: 545
می نویسد: « علل الشرائع » 17 - شیخ صدوق قدس سره در / 989
ابان بن تغلب گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: من دیده بودم وقتی امام سجاد علیه السلام به نماز می ایستاد
رنگش متغیّر گشته و دگرگون می شد . فرمود:
واللَّه ! إنّ علیّ بن الحسین علیهما السلام کان یعرف الّذي یقوم بین یدیه .
( سوگند به خدا! همانا امام سجّاد علیه السلام آن کسی را که در برابرش به نماز می ایستاد ، خوب می شناخت. ( 1
------------------------------------
می نویسد : امام باقر علیه السلام می فرماید : « دعوات » 18 - قطب راوندي در / 990
پدرم ، امام سجّادعلیه السلام می فرمود: روزي سخت بیمار شدم، پدرم امام حسین علیه السلام فرمود: چه میل داري؟
عرض کردم : دوست دارم از کسانی باشم که پیشنهادي بر خداوند نداشته باشم جز آنچه او برایم تدبیر کند .
پدر بزرگوارم فرمود: آفرین بر تو! همانند حضرت ابراهیم خلیل (صلوات اللَّه علیه) شده اي، وقتی جبرئیل به او گفت: آیا
نیازي داري؟
گفت: لا أقترح علی ربّی ، بل حسبی اللَّه ونعم الوکیل .
( در برابر خداوند متعال اظهار نظري ندارم، بلکه او براي من کافی است، و خوب وکیل و نگهبانی است. ( 2
------------------------------------
می نویسد: حمّاد بن حبیب عطّار کوفی « فتح الأبواب » 19 - سیّد جلیل القدر ، سیّد بن طاووس قدس سره در کتاب / 991
گوید:
سالی با کاروانی به سوي مکّه به راه افتادیم، شب هنگام از منزل زباله ( 3) کوچ کردیم، در این هنگام باد سیاهی به استقبال
کاروان آمد، شدّت توفان کاروان را از هم پاشید، من آواره و سرگردان در دشت و صحرا شدم ،
. 66 ح 30 / 231 ح 7 ، بحار الأنوار : 46 / -1 علل الشرائع : 1
67 ح 34 . این حدیث در ح 979 همین مجلّد گذشت . / -2 بحار الأنوار : 46
-3 زباله: نام مکانی در راه مکّه است.
ص: 546
تا این که به بیابان بی آب و علفی رسیدم .
وقتی تاریکی شب همه جا را فراگرفت به درخت کهنی پناه آوردم، وقتی تاریکی شب با روشناي صبح درآمیخت (و نزدیک
سحر شد) ، جوانی را دیدم که عمامه سفیدي بر سر بسته و بوي خوش مشک از او به مشام می رسید، پیش خودم گفتم: این
جوان از اولیاي خداست، ترسیدم احساس کند که من در اینجا هستم و از این مکان دور شود و من مانع شوم از آنچه می
خواهد انجام دهد . بدین جهت ، سعی کردم خود را در گوشه اي پنهان کنم .
او بدین مکان نزدیک شد، و آماده نماز گشت، آنگاه برخاست و ایستاد ، او می گفت :
یا من أحار کلّ شی ء ملکوتاً ، وقهر کلّ شی ء جبروتاً ، أولج قلبی فرح الإقبال علیک ، وألحقنی بمیدان المطیعین لک .
اي خدایی که با ملکوت خود ، همه چیزها را حیران کرده اي و از نظر جبروت بر همه اشیاء غلبه نموده اي، در دلم سرور اقبال
به سوي تو را وارد کن، و مرا به میدان اطاعت کنندگانت ملحق نما.
آنگاه نماز را شروع کرد، وقتی دیدم اعضایش کاملًا آرام و حرکاتش ساکت شد برخاستم و به مکانی که آماده نماز شده بود
، آمدم ، ناگاه چشمه اي دیدم که آب سفیدي از آن جاري بود ، من نیز وضو ساخته آماده نماز شدم، و پشت سر او ایستادم،
ناگاه محرابی را دیدم که گویا در همان ساعت براي او مهیّا گشت. او به هنگام قرائت به هر آیه اي می رسید که وعده و
وعیدي در آن بود آن را با ناله هاي اندوهگین تکرار می نمود . وقتی شب پرده سیاه و تاریک خود را برداشت (و صبح دمید)
برخاست و ایستاد . او می گفت:
یا من قصده الطالبون فأصابوه مرشداً ، وأمّه الخائفون فوجدوه
ص: 547
متفضّلًا ولجأ إلیه العابدون فوجدوه موئلًا نوالًا متی راحه من نصب لغیرك بدنه ومتی فرح من قصد سواك بنیّته .
إلهی قد تقشّع الظلام ولم أقض من خدمتک وطراً ولا من حاض مناجاتک صدراً ، صلّ علی محمّد وآله ، وافعل بی أولی
الأمرین بک یا أرحم الرّاحمین .
اي کسی که جویندگان او را قصد کرده و به او رسیده و رشد یافته اند، اي کسی که خائفان به سوي او رفته و او را احسان
کننده و بخشنده یافته اند، و عابدان به سوي او پناه برده و او را احسان کننده یافته اند، چگونه آسایش یابد کسی که در
خدمت غیر تو بدنش را بکار گیرد ؟ و کی شاد می گردد کسی که با نیّت خود ، دیگري را قصد کند؟
خداوندا! شب، پرده سیاهش را برداشت؛ ولی هنوز از خدمت تو سیر نشده ام و هنوز سینه ام از مناجات تو پر نشده است. بر
محمّد و آل محمّد درود فرست، و براي من انجام ده آنچه سزاوار توست اي مهربانترین مهربانان.
من ترسیدم که او را از دست داده و بعد از آن اثري از او نیابم . به همین جهت ، به دست و پاي او افتادم و گفتم: سوگند به
کسی که ملال رنج را از تو برداشته و به تو شوق فراوان و لذّت ترس از خدا داده است! مرا نیز زیر بال رحمت خود قرار داده
و در سایه محبّت خود جاي ده که من راه را گم کرده ام ، آنچه انجام دادي آرزوي من و آنچه گفتی شوق من است .
فرمود:
اگر در توکّلت راست باشی هرگز گم نمی شوي، در عین حال پشت سر من راه بیا.
وقتی کنار درخت رسیدیم دست مرا گرفت، من خیال می کردم که زمین از زیر پاي من کشیده می شود ، هنگامی که صبح
دمیده شد، به من فرمود :
مژده باد، این مکّه است، رسیدیم.
من صداي مردم را شنیده و راه را دیدم، به او گفتم: سوگند به کسی که در روز قیامت - روز فقر و فاقه - به او امیدواري! تو
کیستی؟
ص: 548
فرمود:
( حال که سوگندم دادي می گویم، من علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (صلوات اللَّه علیهم اجمعین) هستم . ( 1
------------------------------------
می نویسد: محمّد بن عجلان گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : « اقبال الأعمال » 20 - در کتاب / 992
وقتی ماه مبارك رمضان آغاز می شد امام سجّاد علیه السلام هیچ یک از غلامان و کنیزان خود را تنبیه نمی نمود، هنگامی که
یکی از غلامان یا کنیزان خطایی می کرد حضرت پیش خود یادداشت می نمود که فلان غلام یا فلان کنیز در فلان روز
مرتکب فلان خطایی شد، و او را مجازات نمی نمود.
این خطاها جمع می شد تا این که شب آخر ماه رمضان همه آنها را می خواند و جمع می کرد، آنگاه یادداشت را بیرون می
آورد و به آنان نشان می داد و می فرمود: فلانی! تو در فلان روز مرتکب فلان خطایی شدي و من تأدیب نکردم، یادت می
آید؟
او هم اعتراف می کرد و می گفت: آري، اي فرزند رسول خدا!
حضرت همه آنها را بازخواست می نمود و آنان یکی یکی اقرار می کردند،
آنگاه امام سجّاد علیه السلام وسط آنان می ایستاد و به آنان می فرمود: همگی با صداي بلند بگویید:
اي علیّ بن الحسین! همانا پروردگار تو نیز همه اعمال تو را یادداشت کرده همان گونه که تو اعمال ما را یادداشت نمودي، در
نزد او نوشته اي است که همه چیز را با واقعیّت براي تو بیان می کند ، هیچ کوچک و بزرگی را فروگذار نکرده و آنچه انجام
دادي در آن گرد آورده، و هر چه عمل کرده اي در آن می یابی ، همان گونه که ما اعمالمان را نزد تو یافتیم. از ما بگذر و بر
جرایم ما قلم عفو بکش ، همان طور که از خداي قادر توانا اُمید عفو داري، و همان گونه که دوست داري او از تو بگذرد از
ما بگذر تا او نیز از تو بگذرد و با رحمت و غفران خود با تو رفتار کند، که او به احدي ستم روا نمی دارد، همچنان که نزد تو
نوشته اي است که واقعیّت را نوشته و از کوچک و بزرگ اعمال ما را فروگذاري نکرده است .
. 77 ح 73 / 245 ، بحار الأنوار : 46 - -1 فتح الأبواب : 248
ص: 549
اي علیّ بن الحسین! به یاد آور خواري و کوچکی مقام خود را در پیشگاه پروردگاري که دادگر است ، عادلی که به اندازه
سنگینی دانه خردل ستم نمی کند و آن را در روز قیامت براي حساب می آورد، و گواهی و حساب او کافی است.
پس امروز از ما بگذر و بر جرایم ما قلم عفو بکش تا آن روز خداوند از تو بگذرد و ببخشد ، که می فرماید:
؛ (1) « وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ »
.« آنان بایستی عفو کنند و چشم بپوشند ، آیا دوست نمی دارید که خداوند شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است »
امام سجّاد علیه السلام در میان آن ها ایستاده و این سخنان زیبا را بر آنان تلقین می کرد و آنان با صداي بلند می گفتند و
حضرتش اشک می ریخت و می فرمود :
ربّ؛ انّک أمرتنا أن نعفو عمّن ظلمنا فقد ظلمنا أنفسنا فنحن ، وقد عفونا عمّن ظلمنا کما أمرت فاعف عنّا فإنّک أولی بذلک منّا
ومن المأمورین ، وأمرتنا أن لانردّ سائلاً عن أبوابنا ، وقد أتیناك سؤّالًا ومساکین ، وقد أنخنا بفنائک وببابک نطلب نائلک
ومعروفک وعطاءك ، فامنن بذلک علینا ولاتخیّبنا فإنّک أولی بذلک منّا ومن المأمورین . إلهی کرمت فأکرمنی إذ کنت من
سؤّالک وجدت بالمعروف فاخلطنی بأهل نوالک یا کریم .
پروردگارا ! تو به ما دستور داده اي از کسی که بر ما ستم نموده بگذریم ، اینک ما در مورد خودمان ستم نموده ایم، ما از
کسی که در حق ما ستم نموده - بنا به فرمان تو - گذشتیم ، تو نیز از ما بگذر که تو به بخشش از ما و همه کسانی که به آنها
فرمان داده شده شایسته تري .
خداوندا ! تو به ما دستور داده اي که گدا را از درهایمان رد نکنیم، اینک ما براي گدایی ، فقیرانه به سوي تو آمده ایم و در
آستان خانه تو فرود آمده و
. -1 سوره نور ، آیه 22
ص: 550
احسان و عنایت و عطاي تو را خواهانیم، بر ما منّت بگذار و ما را نااُمید مگردان که تو از ما و دیگران بر این امر شایسته تري .
خداوندا ! تو بخشش کرده اي ، بر من نیز بخشش کن ، که من از تو تقاضاي بخشش دارم و تو را از اهل معروف یافتم، مرا نیز
مشمول لطف خود گردان اي کریم !
آنگاه امام سجّاد علیه السلام رو به آنان می نمود و می فرمود: من از شما گذشتم، آیا شما نیز از من گذشتید؟ و از رفتار بدي
که با شما داشتم عفو کردید، که من ارباب بد و ستمگري هستم که بنده خدایی بزرگوار، بخشنده، دادگر، احسان کننده و
عنایت کننده هستم.
آنان پاسخ می دادند: اي مولاي ما! ما از تو گذشتیم، با این که از تو خطایی سر نزده است.
امام سجّاد علیه السلام می فرمود: بگویید: خداوندا ! از علیّ بن الحسین در گذر همان گونه که او از ما درگذشت، و او را از
آتش رهایی ده همان گونه که او ما را از بندگی رهایی بخشید.
آنان این جملات را تکرار می کردند و امام علیه السلام می فرمود : خدایا اجابت کن اي پروردگار جهانیان.
آنگاه می فرمود: بروید، همه شما را بخشیدم ، آزادتان کردم به امید آن که خداوند مرا ببخشد و از آتش رهایم کند.
پس آنان را آزاد می نمود.
امام سجّاد علیه السلام در روز عید فطر، به آنان ، مقداري که آنها را از مردم بی نیاز کند، جایزه می داد.
آن حضرت هر سال شب آخر ماه مبارك رمضان حدود بیست نفر یا کمتر یا بیشتر از غلامانش را آزاد می نمود.
امام سجّاد علیه السلام می فرمود: همانا خداوند متعال در هر شب از ماه رمضان در هنگام افطار ، هفتاد میلیون نفر را از آتش
آزاد می کند که همگی مستحق آتش هستند، وقتی شب آخر ماه رمضان فرا می رسد به اندازه همه ماه آزاد می کند، من
دوست دارم خداوند ببیند که من بندگانم را در دنیا آزاد نمودم به امید آن که خداوند نیز مرا از آتش دوزخ آزاد نماید.
ص: 551
امام سجّادعلیه السلام هیچگاه خدمتکاري را بیش از یک سال استخدام نمی نمود، وقتی در اوّل سال یا در وسط سال بنده اي
را مالک می شد او را در شب عید فطر آزاد می نمود. سال دیگر بندگان دیگري به جاي آنان مالک می شد که آنان را نیز
آزاد می فرمود، حضرت تا زنده بود چنین می کرد تا این که به جوار رحمت الهی ملحق شد.
امام سجّادعلیه السلام غلامان سیاهی را خریداري می کرد در حالی که حضرت نیازي به آنان نداشت؛ ولی آنها را در هنگام
حج به عرفات می آورد و به وسیله آنان گودال ها و شکاف هایی را - که باعث آزار مردم بودند - پر می کرد ، وقتی از آنجا
( حرکت می فرمود همه آنها را آزاد می نمود ، و مقداري پول به آنان جایزه می داد. ( 1
------------------------------------
می نویسد: « مسکن الفؤاد » 21 - شهید قدس سره در کتاب / 993
روزي عدّه اي مهمان در خدمت امام سجّاد علیه السلام بودند، یکی از غلامان عجله کرد و گوشت بریانی را که در تنور بود با
سرعت آورد و از دستش افتاد و به سر یکی از فرزندان امام علیه السلام اصابت کرد و او را کشت .
امام سجّادعلیه السلام سریع کنار فرزندش آمد و دید او مرده است ، به غلام فرمود:
أنت حرّ ، أما إنّک لم تتعمّده .
تو آزادي، تو این کار را از عمد انجام ندادي.
( آنگاه به دفن و تجهیز فرزند خود پرداخت. ( 2
------------------------------------
22 - روایت شده : امام سجّادعلیه السلام می فرمود : / 994
إنّی لأدعو لمذنبی شیعتنا فی الیوم واللیله مائه مرّه .
من هر شب و روز براي گنه کاران از شیعیانمان صد مرتبه دعا می نمایم.
. 103 ح 93 / 560 ، بحار الأنوار : 46 - -1 الإقبال : 561
نقل نموده است . «81/ کشف الغمّه : 2 » 99 ضمن ح 87 . نظیر این روایت را إربلی در / -2 بحار الأنوار : 46
ص: 552
نویسنده رحمه الله گوید: آیا دوستداران پیشوایان معصومین علیهم السلام پس از خواندن این همه عطوفت و مهربانی و لطف
از امامان بزرگوارشان توانایی آن را دارند که از یاري آنان بازمانده و با همه انواع یاري و نصرت ، کمر به یاري آنان نبندند؟!
------------------------------------
می نویسد: « الصراط المستقیم » 23 - در کتاب / 995
امام سجّاد علیه السلام در بیت اللَّه الحرام مشغول طواف کعبه بود که با عبدالملک بن مروان رو به رو شد.
عبدالملک گفت: چرا نزد ما نمی آیی تا چیزي از دنیاي ما به تو برسد؟!
امام علیه السلام رداي مبارکش را پهن کرد و فرمود :
اللهمّ أره حرمه أولیائک .
خداوندا! احترام و مقام اولیاي خودت را به او نشان بده!
ناگاه رداي مبارکش پر از درّ گردید.
آنگاه امام سجّاد علیه السلام رو به او کرد و فرمود:
کسی که احترام و مقام او در پیشگاه خداوند چنین است نیازي به دنیاي تو ندارد.
( سپس فرمود: خداوندا! بگیر اینها را که من نیازي ندارم. ( 1
------------------------------------
24 - باز در همان منبع آمده است: هنگامی که فرزدق، شاعر تواناي عرب، آن اشعار زیبا را در حضور هشام بن / 996
عبدالملک، در حق امام سجّادعلیه السلام سرود که:
هذا الّذي تعرف البطحاء وطأته
والبیت یعرفه والحلّ والحرم
این کسی است که سرزمین بطحاء او را می شناسد، و خانه خدا، حلّ و حرم او را می شناسد.
... تا آخر ابیات .
« 255 ح 1 / الخرائج : 1 » 120 ح 11 . نظیر این روایت را راوندي در / 180 ح 1 ، بحار الأنوار : 46 / -1 الصراط المستقیم : 2
آورده است .
ص: 553
هشام از این مدیحه سرایی در خشم شده و او را زندانی نمود، وقتی زندانش طول کشید، به امام علیه السلام شکوه نمود،
حضرت دعا فرمود و او آزاد شد .
فرزدق گفت : خلیفه ، اسم مرا از دفترش پاك کرده (و سهمیّه مرا از بیت المال قطع نموده است) .
امام سجّادعلیه السلام هزینه و مخارج چهل ساله اش را به او عطا نموده و آنگاه فرمود:
لو علمت أنّک تحتاج أکثر منه لأعطیتک .
اگر می دانستم که بیش از این نیاز داري به تو می بخشیدم .
( فرزدق پس از چهل سال از دنیا رفت. ( 1
------------------------------------
می نویسد: « وسائل الشیعه » 25 - فقیه و محدّث محقّق، شیخ حرّ عاملی در / 997
سفیان بن عیینه گوید : به زهري گفتم : آیا علیّ بن الحسین علیهما السلام را دیده اي ؟
گفت : آري ، کسی را با فضیلت تر از او ندیده ام . به خدا سوگند! براي او ، دوستی در پنهانی ، و دشمنی در آشکار نمی
بینم .
گفتند : جریان چیست؟
گفت : هرگز کسی که او را دوست می داشت به خاطر کمال شناخت و فضیلت بر او حسد نمی ورزید ، و کسی که گرچه با
( او دشمن بود ، ولی به واسطه شدّت مدارایش با او مدارا می کرد. ( 2
----------------------------------------------------------
267 ح 10 ، بحار الأنوار : 14146 ح 22 (با تفاوت) . / 181 ح 9 . الخرائج : 1 / -1 الصراط المستقیم : 2
. 64 ح 21 / 230 ح 4 ، بحار الأنوار : 46 / -2 علل الشرایع : 1
ص: 554
ه پرفائده 􀀀 بیان دو نکت
اشاره
ه سجّادیّه 􀀀 ه اوّل : سزاي جسارت به صحیف 􀀀 نکت
ه دوّم : سفارش امام سجّاد علیه السلام به زهري از کتاب الإحتجاج 􀀀 نکت
ه سجّادیّه 􀀀 ه اوّل: سزاي جسارت به صحیف 􀀀 نکت
به میان آمد، وي (با جسارت) گفت: چیزي از آن « صحیفه سجادیه » نقل شده: در شهر بصره در نزد سخنور بلیغی سخن از
مگویید تا من همانند آن را براي شما املاء کنم .
آنگاه قلم به دست گرفت و به جهت نوشتن سر به پایین انداخت ، او سر بلند نکرد تا این که روح از بدنش خارج گشت و
مرد !
نویسنده رحمه الله گوید : جاي هیچ گونه شگفتی نیست، چرا که این صحفیه شریف ، حاوي دوره کاملی از اُصول انسانی ،
دنیوي و اخروي است . قطره اي از اقیانوس بی کران دانش الهی و جویباري از دریاي کلام نبوي است. چگونه چنین نباشد؟!
حال آن که این صحیفه ، پرتوي از نور چراغ رسالت و نسیمی از بوي خوش باغ امامت است .
در این زمینه یکی از عارفان گوید : این صحیفه ، در مجراي کتاب هاي آسمانی جاري می شود و در مسیر نوشته ها و صحف
لوحی و عرشی روان است، چرا که آن ، شامل انوار حقایق شناخت و معرفت و داراي میوه هاي باغهاي حکمت است.
و « زبور آل محمّد علیهم السلام » دانشمندان برگزیده و نکته سنجان و نقّادان آگاه پیشینان که از شایستگان علما بودند آن را
لقب داده اند. « انجیل اهل بیت علیهم السلام »
در بلاغت بیانش ، ساحران سخن پرداز سر به سجده گذاشته و بزرگان از دانشمندان به ناتوانی خویش اعتراف نموده اند و
آنان اذعان کرده اند که پیامبري غیر از کاهنی است ، و هرگز حقّ و باطل در یک مقام و منزلت نیست .
و هر کس بخواهد پیرامون آسمان آن با فکر تاریک و پست خود دور بزند، قطعاً با شهاب ثاقب مورد هدف تیرهاي
تیراندازان قرار خواهد گرفت .
ص: 555
ه دوّم: سفارش امام سجّاد علیه السلام به زهري از کتاب الإحتجاج 􀀀 نکت
می نویسد: امام همام ، حضرت حسن عسکري علیه السلام از نیاکان گرامش علیهم السلام نقل می کند « إحتجاج » در کتاب
که می فرماید:
روزي محمّد بن مسلم بن شهاب زهري در حالی که غمگین و اندوهناك بود ، خدمت امام سجّادعلیه السلام شرفیاب شد.
وقتی امام علیه السلام او را با آن حال دید فرمود: چرا غمگین و اندوهناکی؟
عرض کرد: اي فرزند رسول خدا! غم و اندوهی که مرا احاطه کرده در مورد حسودان نعمتهاي من و آزمندان خودم است که
به وسیله آنها من آزمایش شدم، کسانی که من به آنان نیکی کردم و اُمید داشتم که آنان نیز در حق من نیکی کنند ، ولی
اینک بر خلاف پندارم شد.
امام سجّادعلیه السلام فرمود: إحفظ علیک لسانک تملک به إخوانک .
زبانت را حفظ کن تا برادرانت را بنده خود کرده و در اختیار خودت قرار دهی.
زهري گفت: اي فرزند رسول خدا! من هر چه که می توانم با زبانم به آنان نیکی می نمایم.
امام سجّادعلیه السلام فرمود:
هیهات هیهات ! إیّاك وأن تعجب من نفسک بذلک ، وإیّاك أن تتکلّم بما یسبق إلی القلوب إنکاره ، وإن کان عنک إعتذاره
فلیس کلّ من تسمعه شرّاً یمکنک أن توسعه عذراً .
هیهات! هیهات! هرگز عُجب و خودپسندي مکن. هرگز سخنی را که دلها آن را نمی پذیرند مگو، گر چه بتوانی آن را توجیه
نموده و عذر بیاوري، چرا که نمی توانی هر سخن نامطلوبی را که می شنوي با همه عذرت توجیه نمایی.
آنگاه فرمود: یا زهري! من لم یکن عقله من أکمل ما فیه کان هلاکه من أیسر ما فیه.
اي زهري! هر کس عقل و خردش از همه چیزش کامل تر نباشد ، هلاك و نابودي او از هر چیزي آسان تر خواهد بود.
سپس فرمود: اي زهري! آگاه باش ! بر توست که همه مسلمانان را به منزله خانواده و خویشان خود بدانی؛ بزرگسالان را به
منزله پدرت، کوچکترها را به منزله فرزندت، و همسالانت را به منزله برادرانت بدانی. در این صورت، دوست داري به
کدامیک از آنها ستم کنی؟ و به کدامیک
ص: 556
از اینان نفرین کنی؟ و پرده کدامیک از آنان را بدري؟
و اگر شیطان لعین - که خدا لعنتش کند - تو را وسوسه کرد و به این فکر انداخت که تو نسبت به یکی از اهل قبله
(مسلمانان) برتري داري دقّت کن و ببین اگر آن شخص از تو بزرگتر است بگو: او در ایمان و عمل شایسته ، از من پیشی
گرفته و از من بهتر است .
و اگر آن شخص از تو کوچکتر باشد بگو: من در گناه و معاصی از او پیشی گرفته ام. بنابراین ، او از من بهتر است .
و اگر آن شخص از همسالان تو باشد بگو: من به گناه خود یقین دارم؛ ولی در مورد او تردید، پس چرا یقینم را با شک و
تردید کنار بگذارم؟
و اگر دیدي مسلمانان تو را بزرگ می شمارند و به تو احترام می نمایند بگو: این فضل و احسانی است که آنها اظهار می
کنند.
و اگر دیدي کسی از آنان به تو ستم و تندي می کند بگو: این گناهی است که من انجام داده ام .
به راستی که اگر آنچه گفتم عمل کنی خداوند زندگی را بر تو آسان می کند، دوستانت فراوان می شود و دشمنانت کمتر و
بر نیکی و احسان آنان خوشحال خواهی شد و از جفا و ستم آنان ناراحت و متأسّف نخواهی گشت .
و بدان! گرامی ترین شخص در میان مردم ، کسی است که همواره خیرش به مردم برسد و در عین حال ، او از مردم بی نیاز و
پاك دامن باشد و بعد از او ، گرامی ترین فرد نزد مردم ، کسی است که اظهار بی نیازي کند ، گر چه نیازمند باشد.
چرا که اهل دنیا همواره به دنبال اموال هستند که اگر در این خواسته کسی مزاحم آنان نباشد او را گرامی می دارند و اگر
( کسی مزاحم آنان نبوده و بعضی امکانات دنیوي آنها را فراهم نماید او عزیزتر و گرامی تر خواهد بود. ( 1
------------------------------------
6 و 243 ضمن ح 242/ 229 ح 92 / بحار الأنوار : 71 » 51 . نظیر این روایت را علّامه مجلسی رحمه الله در /2 - -1 الإحتجاج : 52
نقل نموده است . «48
ص: 557
بخش